شب گذشته قسمتی دیگر از برنامه «برنده باش» به روی آنتن شبکه سه سیما رفت. محمدرضا گلزار مجری مسابقه «برنده باش» به تازگی در برنامه برای مخاطبان کتاب معرفی می کند.
کتاب یک عاشقانه آرام
گلزار شب گذشته کتاب «یک عاشقانه آرام» اثر نادر ابراهیمی را معرفی کرد.
این کتاب داستان زندگی زن و شوهری جوان است که سعی دارند زندگی عاشقانه خود را از خطر روزمرگی نجات دهند. کتاب در سال ۵٧ روایت میشود.گیله مرد معلم ادبیات است که ساواک او را ممنوع الکار کرده است؛ بنابراین او تصمیم میگیرد داستانی بنویسد و آن را به همسرش تقدیم کند…
معرفی کامل کتاب یک عاشقانه آرام
کتاب یک عاشقانه آرام نوشته نویسنده خوب کشورمون آقای نادر ابراهیمی هست که انتشارات روزبهان چاپش کرده.
داستان این کتاب همونطور که از اسمش مشخصه، عاشقانه هست. داستان قبل از انقلاب سال ۵۷ در ایران جریان داره. گیلهمرد معلمی که فعالیتهای سیاسی هم دارد در یکی از سفرهای خود با همسرش عسل که آذری هست آشنا میشه و ازدواج میکنه.
در جریان داستان، مشکلها و چالشهای فراوانی مانند تبعید شدن گیله مرد، آزار سربازان حکومتی، مشکلات مالی و غیره بر سر راه این زوج ظاهر میشوند. ولی آن دو با کمک هم و همدلی مردمی که دوستشان میدارند از پس همه مشکلات بر میان. چیزی که داستان رو قشنگ میکنه این هست که این زوج با وجود همه مشکلات زندگی، در کنار هم خوشبخت هستن و هر روز عشقشان به هم را به گونهای متفاوت ابراز میکنن و تصمیم گرفتن که این عشق هیچوقت دچار روزمرگی نشود.
دوستی یه روز بهم گفت که این کتاب رو زمانی باید خوند که عاشق شدی یا برای عاشق شدن آمادهای.
مطالعه این کتاب خوب رو پیشنهاد میکنم البته خودم نخوندم!
( و صدالبته خودم نه هنوز عاشق شدم نه آماده برای عاشق شدن! )
قسمتهایی از کتاب:
- در ميان همه جانوران جهان، فقط انسانها اعدام میشوند – به وسيله انسانها. ديگر هيچ جانوری اعدام نمیشود و نمیكند.
- در گذشتهها به دنبال لحظههای ناب گشتن، آشكارا به معنای آن است كه آن لحظهها، اينک وجود ندارند.
- يک بار، يک بار، و فقط يک بار میتوان عاشق شد. عاشق زن، عاشق مرد، عاشق انديشه، عاشق وطن، عاشق خدا، عاشق عشق …. یک بار، فقط يک بار. بار دوم ديگر خبری از جنس اصل نيست.
- نگفتن همان دروغ گفتن است – قدري كثيفتر .
- حافظه براي عتيقه كردن عشق نيست برای زنده نگه داشتن عشق است.
- حكومت خوبان، خوبان را مردود نمي كند. خانهنشين شدن خوبان، حملهی قلبی حكومت است.
- در انقلاب فریاد میکشیم؛ به باورنکردنیترین صورت ممکن و بلندترین صوت، فریاد میکشیم. خون بارِش. آنچه باید بشود میشود. شاید اینک نَفَسی به آسودگی. شاید.
- ترک عشق کنیم، بهتر از آن است که عشق را به یک مُشت یاد بیرنگ و بو تبدیل کنیم؛ یادهای بیصدایی که صدا را در ذهنِ فرسودهی خویش- و نه در روح به آن میافزاییم تا ریاکارانه باور کنیم که هنوز، فریادهای دوست داشتن را میشنویم.
دیدگاهتان را بنویسید