سلام.شاید براتون جالب باشه که در دورانی که ما نبودیم بت های کعبه چه اسم هایی داشتند ، شاید معروفترینشون رو همه میدونیم؟ لات؟ یا عزی ؟ بقیه اش را هم امروز آشنا میشیم…پس با برنده باش همراه باشیم…
اسامی بت هاى معروف عرب
۱- شواع ؛ نام بتى است كه مربوط به ((هذيل بن مدركه )) بوده كه در محل ((رهاطه )) قرار داشته است .
اين بت پس از اسلام به دستور پيامبر و توسط ((عمرو بن عاص )) درهم شكسته شد.
۲- ود؛ اين بتى بود كه ((عمرو بن لحى )) آن را از كنار رودخانه جد به مكه آورد و به يكى از قبائل عرب داد.
اين بت در وادى القرى قرار داشت . ((عبدود)) به همين مناسبت است . پس از اسلام اين بت به دستور پيامبر توسط ((خالد بن وليد)) درهم شكسته شد.
۳- يغوث ؛ بر وزن ((يهود)) نام بتى بود كه قبيله مذحج و متحدانش آن را مى پرستيدند. گويند يغوث يكى از پنج بت قوم نوح بوده است .
يغوث به معناى فرياد رس است . مردم شمال و جنوب يمن اين بت را مى پرستيده اند.
۴- يعوق ؛ اين بت در قريه خيوان در شمال ((صنعا)) قرار داشت . قبيله ((همدان )) اين بت را مى پرستيدند.
۵- نسر؛ بر وزن عصر، به شكل كركس ساخته شده بود و از پنج بتى بود كه قوم نوح مى پرستيدند. متولى اين بت ، ((معدى كرب )) بود. نسر در ميان حميرى ها مقام والائى داشت . نسر از جمله پنج بتى بود كه قوم نوح مى پرستيدند.
جان ناس ، محقق در تاريخ اديان و عقايد، در اين رابطه مى گويد: اعراب شهرنشين و صحراگرد به خدايان مذكر و مونث معتقد بودند. هر يك از اين خدايان مخصوص يك قبيله يا چند قبيله بود، مانند بت هبل كه خاص مردم مكه و اطراف آن بود.
در شهر مكه سه خداى مونث وجود داشت :
الف- لات ، خداى مادينه .
ب- منات ، خداى سرنوشت .
ج- عزى ، خداى يوم .
اين سه خدا را ((بنات الله )) مى ناميدند كه در مكه پرستش مى شد.
۶- لات ؛ كه در قرآن به آن اشاره شده ، مورد پرستش قريش بود و در طائف قرار داشت . لات سنگ چهارگوشى بود كه در محل آن اكنون مناره مسجد طائف قرار دارد. كلمه ((لات )) از ((لت )) گرفته شده و به معناى ((خلط و مزج )) است و ((لات )) با تشديد تاء، اسم فاعل است كه بعدا ((تاء)) تخفيف يافته است .
محققان معتقدند كه ((لات )) منقول از زبان نبطى است ، و آن نام يكى از خدايان ماده بابلى بوده است كه در بابل رب الارباب دختران بوده و خواهرانش ((مامناتو)) و ((غشتار)) بوده اند. ((لات )) نيز مانند ديگر خدايان بابلى تحول يافته است : در سوريه همسر يكى از خدايان نر كه ((حداد)) نام داشت ، شناخته شد. ((حداد)) خداى باران بود. بت لات در ميان نبطيان ربة البيت نام داشت و بعد الهه آفتاب شد.
بت ((لات )) وقتى به ((حجاز)) انتقال يافت ، مورد پرستش ((ثقيف )) و ((قريش )) قرار گرفت و مورد احترام بسيار بود. پس از اسلام ، اين بت در ميان قبيله ((ثقيف )) همچنان از اعتبار بسيار برخوردار بود. وقتى قبيله ثقيف اسلام آورد، به دستور پيامبر اسلام اين بت توسط خالد بن وليد درهم شكسته شد.
۷- عزى ؛ از بزرگ ترين بتهاى عرب جاهلى مخصوصا قبيله قريش بوده است . بت عزى در وادى القرى قرار داشت . قريش ((لات و عزى و منات )) را دختران خدا مى دانستند. قرآن به اين پندار جاهلانه اشاره كرده است . در الواح بابلى ((عزو سارى )) آمده است .
در زبان عبرى ((عزى )) از ((عزرا)) يعنى ((شدت قوت )) گرفته شده است و عزى به معناى : اقوى و اشد است . عزى قديمى تر از منات و لات است .
۸- ايت بت از قبيله هذيل و خزاعه بوده است . گويا قديمى ترين بت عرب مى باشد و لذا مورد احترام بسيار بوده است . ((منات )) از ((منى )) به معناى ((ريختن ))؟ است چون خون قربانيهاى بسيارى به پاى آن ريخته مى شده است . بت منات پس از اسلام توسط امام على بن ابيطالب در هم شكسته شد. محققان گويند كه اين بت نيز وارداتى است و از بت هاى بابل بوده است .
اعراب به اين بت هدايائى مى كرده اند، از جمله دو شمشير بود كه پادشاهى به منات هديه كرده بود.
بت هبل
۹- هبل ؛ با ارزش ترين بت عرب جاهلى بوده است .
هبل بت مردم مكه بوده و در كعبه نگهدارى مى شده است .
هبل نيز بت وارداتى بود كه از شام و فلسطين به حجاز راه يافته بود. اين بت از عقيق سرخ و به شكل انسان تراشيده شده بود كه دست راستش شكسته بود و قريش دستى از طلا براى آن ساخته بودند. اين بت به ((هبل خزيمه )) نيز معروف بود؛ زيرا متولى اوليه آن ((قوم خزيمه )) بوده اند.
جلو روى هبل هفت تيره بود كه براى تفاءل بكار مى رفت . بر روى يك تيره نوشته شده بود ((صريح )) و بر روى ديگرى ((ملعق )) آمده بود. اعراب جاهلى وقتى در مورد نوزادى شك داشتند، هديه اى به هبل تقديم مى داشتند. آنگاه با تيره ها فال مى گرفتند و بر اساس آن فال كودك را تعيين هويت و ملكيت مى كردند.
همين بت در جنگ احد مورد شعار ((ابوسفيان )) بود كه مى گفت : ((اعل هبل اعل هبل ))، و پيامبر اسلام در جواب فرمود: ((الله اعلى و اجل )). هبل در پى فتح مكه بدست على بن ابى طالب درهم شكسته شد.
۱۰- اساف ؛ بر وزن ((كتاب )) بتى بود به شكل انسان بر فراز كوه ((صفا)) كه در هنگام سعى بين ((صفا)) و ((مروه )) به عنوان تبرك و تيمن دست كشيده مى شد.
۱۱- نائله ؛ بت مؤ نثى بود كه مانند اساف مورد احترام بود.
در اساطير آمده است كه اساف و نائله مرد و زنى بوده اند از قبيله جرحم كه با هم معاشقه داشته اند. چون به مكه آمدند و حرمت آن نداشتند، مسخ شدند و به صورت دو قطعه سنگ در آمدند.
سعى بين صفا و مروه يك سنت ديرينه در مناسك حج بوده است . در ادوار جاهليت اين مراسم مكروه دانسته شد و اسلام با اصلاح و محتوى دادن به آن ، كراهت آن را برداشت .
بت بعل
۱۲- بعل ؛ نام اين بت نيز در قرآن آمده است . اين بت نيز از بت هاى وارداتى است كه ابتدا در ميان قوم الياس در بعلبك بوده است .
محققان مى گويند: يكى از بت هاى عرب شمال همين بعل بوده است كه هنوز مكان آن بين شام و مدينه به نام شرف البعل مشهور است .
((بعل )) خداى آبها و چشمه سارها بوده است .
برخى گويند كه بعل معبود قوم ((يونس )) بوده است . ((بعل )) از طلا ساخته شده بود و گويند كه معبود قوم ((الياس )) بوده است
جامعه شناسان اين بت را نيز از جمله بتان بابلى دانسته اند: ((انو)) خداى آسمان ، ((بعل )) خداى زمين و انسان و ((هيا)) خداى آب و گياه . اين سه خدا، ((تثليث )) اول را تشكيل مى داده اند. هر كدام براى خود الهه اى داشته اند و در خلقت ازآنان كمك مى گرفته اند. ((بعل )) با ((بعليتو)) ازدواج كرد. ((بعل )) ادوار تحول داشته است : ابتدا خداى فعل بوده و بعد خداى آفتاب و باران و انسان . خدايان ديگر بعدها تابع او شدند. سرانجام تمام صفات خدايان در بعل گرد آمد.
((بعل )) در لغت عرب به معناى ((شوهر)) است .
۱۳- فلس ؛ معبود قبيله طى ، بر وزن ((ترس )).
اين بت احترام بسيارى داشت و هدايا و قربانيهاى بسيارى دريافت مى كرد. گويند روزى به فلس آسيبى رسيد. حاتم طائى چهره افسانه اى عرب در انتظار معجزه بود، اما چون خبرى نشد، از پرستش فلس دست برداشت . پس از اسلام ، اين بت توسط امام على بن ابيطالب در هم شكسته شد. اين بت به شكل انسان ساخته شده بود و رنگى سياه داشت و در ميان كوه اجاء مكان داشت . جايگاه اين بت دار الامن و پناهگاه مجرمان بود. بايد دانست كه پيرامون بت جاهلى افسانه هاى بسيارى وجود دارد.
بت انصاب
۱۴- انصاب ؛ بت هاى بى نوايان عرب را انصاب گويند. اين بت ها در اختيار فقيران قرار داشت . آنان در خانه هاى خود به پرستش اين بتان مى پرداختند. فقرا كه توان ساختن بت هاى گران قيمت و.. نداشتند، به همين بت هاى ارزان و بى اعتبار قانع بودند. اين بت ها شكل خاصى نداشتند و به پاره سنگهائى شبيه بودند. لذا به آنها انصاب گفته مى شود. در قرآن از انصاب ياد شده است .
محققان انصاب را بت هاى خانگى اعراب مى دانند.
گويا دو نوع بت در كار بوده ، بت بتخانه و معبد و بت در خانه . انصاب بت هاى خانگى بوده اند.
برخى گويند اعراب به هنگام مسافرت از فرط علاقه به كعبه پاره سنگهائى از اطراف كعبه را با خود حمل مى كردند تا ارادت خود را به كعبه و بتان نشان دهند.
در مقابل ((انصاب ))، اصنام و اوثان كه بت هاى شكل دار بودند، قرار دارند. ((اصنام )) را از زر و سيم و چوب مى ساختند و ((اوثان )) را از سنگ مى تراشيدند.
مفسران اسلامى ((انصاب )) را وجه مستعار ((حجر الاسواد)) دانسته اند كه اعراب به جاى حجرالاسود، ((انصاب )) را با خود حمل مى كردند و بر گرد آن طواف مى نمودند و قربانى مى كردند.
۱۵- الدوار؛ دور زدن و طواف كردن بر گرد بتى خاص بوده است . اين بت مورد پرستش بوده است و اعراب هفت بار برگرد آن مى چرخيده اند. اين بت به شكل كعبه تراشيده شده بود. مفسران چرخيدن دور كعبه را طواف گفته اند تا با دور زدن بر گرد ((الدوار)) تداعى نكند. ((الدوار)) بر وزن جبار و كفار و سوار نيز آمده است .
بت زور
۱۶- زور؛ بر وزن ((گور)). نام هر چيزى كه بجاى خداوند عبادت شود. گفته مى شود: اين كلمه نام بتى معين بوده است كه به جواهر آراسته بوده و در منطقه ((دوار)) قرار داشته است . گويا كه اين بت از طلا ساخته شده بود و دو چشم از ياقوت داشت و بر بالاى سر آن گوهرى نصب كرده بودند. اين بت تا روزگار ((عثمان به عفان )) پايدار بود. ((عبدالرحمن بن سمرة بن حبيب ))، پس از فتح ((سجستان )) به سرزمين ((دوار)) رفت و بت پرستان را محاصره نمود. او دو دست بت زور را قطع كرد و ياقوتها را برداشت و پيش ((مرزبان )) انداخت و گفت : اين جواهر از آن تو باشد، مى خواستم ثابت كنم كه اين بت براى تو نفع و ضررى ندرد.
۱۷- ذوالخلقه ؛ اين بت به شكل تخته سنگ سفيد رنگى بود كه نقش تاجى در روى آن حك شده بود.
اين بت در سرزمين ((تباله ))، ميان مكه و يمن قرار داشت . پاسداران اين بت قوم ((امامه )) از قبيله ((باهله )) بودند. چند قبيله ديگر اين بت را مى پرستيدند و هدايائى تقديم مى كردند. پس از اسلام ، اين بت در هم شكسته شد و پرستندگان در دفاع از آن دويست كشته دادند.
۱۸- آذر؛ يعنى آتش . ايرانيان باستان و كلدانيان و آشوريان ستاره ((مريخ )) را آذر مى گفتند و بر اين باور بودند كه آن سياره از آتش پديد آمده است . آنان سنگى را تراشيده و رمز مريخ قرار دادند و بزرگان خود را به احترام ، ((آذر)) مى ناميدند.
اين كلمه در الواح بابلى نيز آمده است .
مفسران اسلامى مى گويند: ((آذر)) نام معبودى بوده است كه مردم عرب آن را مى پرستيده اند.
۱۹- سعد؛ اين بت كه به نام ((سعد)) شهرت داشت ، از سنگى دراز ساخته شده بود و در ساحل ((جده )) قرار داشت و مورد پرستش فرزندان ((كنانه )) بود. گويند عربى با شترش نزد اين بت آمد، شترش از بت بترسيد و فرار كرد. عرب سنگى بر بت نواخت و گفت : خداوند تو را نامبارك گرداند كه شتر مرا ترساندى . او از پرستش بت سعد منصرف شد.
۲۰- ذوالكفين ؛ معبود قبيله ((اوس )) بود كه پس از اسلام در هم شكسته شد.
۲۱- ذوالشرى ؛ معبود قبيله ((ازد)) بوده است .
۲۲- بهيم ؛ معبود قبيله ((مزينه )) بوده است .
۲۳- عميانس ؛ معبود قبيله ((خولان )) بوده است .
دو قوام از اين قبيله به نامهاى ((ادوم )) و ((اسوم )) سهمى از چهارپايان و حاصل زراعت خود را ميان پروردگار و آن بت تقسيم مى كردند. اگر چيزى از سهم خدا داخل سهم بت مى شد، آن را به خدا بر نمى گردانند؛ ولى اگر از سهم بت داخل سهم خدا مى شد، به بت بر مى گرداندند. قرآن به اين موضوع اشاره كرده است .
۲۴- ذوالرحل ؛ معبود مردم حجاز بوده كه احترام ويژه اى داشته است .
۲۵- سعير؛ بر وزن ((زبير))، معبود قبيله ((عزه )) بوده است .
۲۶- شارق ؛ بر وزن ((فارغ ))، معبود مردم عرب جاهلى بوده است . آنان فرزندان خود را به اين نام مى خواندند.
۲۷- شمس ؛ بت معروف عرب جاهلى است كه اسامى بسيارى را به خود اختصاص داده اصت : عبدالشمس .
۲۸- رئام ؛ بر وزن ((لجام ))، معبود قبيله ((حمير)) بوده است .
۲۹- ربه ؛ نام ديگر لات است . ثقيف بتكده اى به همين نام داشتند كه آن را برابر كعبه مى دانستند.
۳۰- رضاء؛ بر وزن ((كلاه ))، خانه مقدس قبيله ((بنو ربيعه )) بوده است .
۳۱- سجه ؛ بر وزن ((بچه )) از بت هاى عصر جاهليت بوده است .
۳۲- زون ؛ نام بت و هر چيزى كه پرستيده شود.
۳۳- صدا؛ نام بت قوم عاد بوده است .
۳۴- حمودا؛ بتى از بت هاى قوم عاد بوده است .
۳۵- ضيزن ؛ بت عصر جاهليت . گويند نام دو بت بوده است كه در بيرون دروازه حيره نصب شده بود تا واردان بر آن دو تعظيم كنند.
۳۶- طاغوت ؛ نام لات و عزى و ديگر بتها و هر چيزى كه بجاى خداوند پرستيده شود. شيطان و كاهن و روساء خلال را نيز طاغوت گويند. طواغيت نام بتكده ها است .
۳۷- عائم ؛ بر وزن ظالم ، بت قبيله عزه بوده است .
۳۸- عبعب ؛ بت قبيله قضاعه و بستگان اين قبيله بوده است .
۴۰- عتر؛ نام بت و بتكده و مذبحى بوده است .
۴۱- عوض ؛ بت قبيله بكربن وائل بوده است .
۴۲- عوف ؛ يكى از بت هاى جاهليت بوده است .
بت قليس
۴۳- قليس ؛ نام خانه مقدسى كه ابرهه حاكم حبشه در صنعاء يمن از سنگ مرمر و چوبهاى نفيس بنا كرد و با زر و زيور آراست تا اعراب را از كعبه منصرف كند. او در پى شكست اين نيرنگ ، تصميم به ويران كردن كعبه گرفت كه داستان آن مشهور است و در قرآن آمده است .
بت كثرى
۴۴- كثرى ؛ بت قبيله جديس و طسم بوده است .
۴۵- كسعه ؛ بت دوران جاهليت بوده است .
۴۶- سنداد؛ خانه مقدس در بين راه كوفه و بصره بوده است .
۴۷- كعبه نجران ؛ خانه مقدس قبيله حارث بن كعب در نجران بوده است .
۴۸- محرق ؛ بتى از بكر بن وائل بوده است .
۴۹- مدان ؛ بت قبيله بنوالحرث بوده است .
۵۰- مرحب ؛ نام بتى در حضر موت در يمن بوده است .
۵۱- مناف ؛ ذكر آن گذشت .
۵۲- هبا؛ بت قوم عاد بوده است .
۵۳- ياليل ؛ بت عصر جاهليت بوده است .
بت قبيله جديله
۵۴- يعبوب ، بت قبيله جديله وطى بوده است .
اين تعداد از بتان ، نمونه اى از هزاران بت عصر جاهليت مى باشد كه فقط در ميان اعراب پرستيده مى شدند. بديهى است كه در بسيارى از ديگر جاها پرستش بت همزمان بوده است . ناگفته نماند كه بت هاى كم طرفدارى در قبائل عرب بودند كه ما از ذكر نام آنان خوددارى كرده ايم و به همين ۵۴ بت بسنده نموده ايم .
موفق باشید / .
منبع : آدیان نت
دیدگاهتان را بنویسید
الله رو یادت
عزیزان میگن برو خود را درست کن با دیگران چکار ما خودمون دنبال موردها پرستی وقبر پرستی هستیم چه ربطی به اسلام داره مگه تو قرآن بغیر اینکه مارو به تفکر درستی هدایت کردن غیر اینا چیزی نوشته ما خودمون افکارمون خرابه ربطی به اسلام ندارد تو تاریخ نگاه کنید مردم ایران بغیر اینکه همیشه ظلم پذیر دنبال خرافات بودن چیزه دیگه ای هست همین انقلاب خمینی مردم دنبال خرافات بودن نه دینداری واقعی
بت پرستی ناشی از فقدان حقیقت طلبی که آنهم ناشی از تنبلی فکری است و هنوز هم ادامه دارد که در بین ایرانیان اخیر به شکل آیت الله جلوه کرده است و این قضیه ادامه دارد بطوریکه برادر خود من که مرد خوبی است بعد از نا امیدی از خمینی به سرور چسبیده بود. پس مردم چون حاضر به جستجوی حقیقت نیستند و از روی تنبلی مانند مسافری که مقصدی طولانی دارد در هر منزلی اطراق می کنند
یکی رو یادت رفت ، اعراب لات منات و عزی را دختران الله میدانستند . پس بتی هم به شکل الله بوده
کسانیکه قبل از اسلام پسوندنامشان الله بوده پیرو این بت بودن. مثل عبدالله پدر پیامبر.
الله هم یکی از بت ها بود که محمد به زور شمشیر انسان ها را مجبور به ستایش یا جزیه کرد.
تاریخ طبری ،
چندهزارسال ازاسلام میگذره ودرسطح جهان گسترش پیداکرده اون زمان مثلابه گفته شماباشمشیراسلام اوردن الان چطوراسلام میارن؟ چطوراسلام تونست به این عظمت گسترش پیداکنه وطبق براورداماری تاچنددهه دیگه سیطره برعالم میندازه طبق سخنان مسیحیان اسلام دین برترمردم میشه باشمشیر.شماشایدباشمشیردینت عوض شه اما مردم درهرزمان ومکانی مثل شمانیستن
عزیزم اسلام با دروغ و زور شمشیر آمد و هنوز هم بر قرار است. خیال میکنی برای چه مردم در اوین شکنجه می شوند و چرا صدا و سیما روز و شب دروغ مگوید؟ این آمار را از کجا آورده ای بجز دروغهایی که شنیده ای؟ در همه دنیا مردم بیدار شده اند و از ادیان دوری مجویند. اسلام یکی از بدترین ادیان جهان است.
حتما با کشتار بوده چون اگر کسی نمیپذیرفته کشته میشده
دوستانی که سوال کردند پس الله چی؟ بت الله لقب الهی هبل هست. خود این کلمه ترکیب ال + اله هست. اله شکل مذکر ایزد یا خدایان در زبان عبری هست که معنیش لعنت یا ناله کردن است. الله فقط یه لقبه نام بتش همون هبله.
هبل که مهمترین بت اعراب و بزرگترین خدای اعراب و حتی قبل از اون بابلیان بوده و تاریخچه اش به زمان ابراهیم تورات هم میرسه چرا در قران اسمش نیست با وجود اهمیت فراوانش؟ دلیلش همینه که لقبش الله هست. این کلمه الله رو دیگه در همه جای قرآن می بینید. محمد هم تنها همین بت رو به عنوان خدا قبول داشته و همرو دعوت به پرستش این بت می کرده. برای همینم تو خیلی از آیات میگه اگر از مشرکان و کافران بپرسی خدای آسمانها و زمین کیست می گویند الله. خودشم تایید کرده که الله رو همه می شناختند. اصلا نام پدرش عبدالله یعنی بنده و خادم الله. بت پدربزرگش عبدالمطلب هم همین الله یعنی هبل بوده. به داستان هشام بن کلبی درباره اینکه او می خواسته یکی از فرزندانش رو قربانی هبل کنه و از تیرهای جلوی هبل برای نظرخواهی استفاده می کنه رو بخونید در صفحه 68 کتاب بت های اعراب یعنی همون قسمت هبل. برای همین محمد هم می خواسته همه فقط این بت رو بپرستن که الله لقبش بوده چون این بت پدر و پدربزرگشه. هبل یا الله به نام خدای ماه در انگلیسی معروفه.
این حرف درستی نیست چراکه هیچ گونه شواهدی بر اینکه اسلام دعوت به پرستش یک بت کرده باشد نیست. چرا پس الان اثری از آن بت نیست ؟! ثانیا در قرآن و روایات به صورت فراوان از عبادت اصنام ( بت ها ) نهی شده است ؛ چطور می شود که یک نفر از عبادت بت ها نهی کرده باشد اما از طرفی دعوت به عبادت بت بکند و فردی که چنین متناقض گویی بزرگی بکند در سرزمین های مختلف عقیده اش جایگاه ویژه ای پیدا کند.
اگر می خواهید اسلام را نقد کنید اشکال ندارد منتهی با دلایل و استدلال های عقلی محکم این کار را بکنید نه اینکه چیزی بگویید که همه باطل بودن این حرف را از بدیهیات مسلم می دانند.
بترسید از منافقان زباندان.و دوری کنید
هیچ پدری بعداز پسر بدنیا نیامد،محمد بن عبدالله. چطوری راضی میشی عبداله ،بنده خدا …..پس الله قبل از محمد قابل پرستش بوده.
سلام … در هیچ متن علمی و تاریخی نیومده که الله نام الهی برای هبل بوده باشه… در ضمن هبل ترکیبی از هو و بعل هست و بعل به عنوان خدای فنیقی اشاره قرآن به داستان الیاس اومده… خدای ماه بودن الله هیچ بنیان علمی و تاریخی نداره و در واقع برساخته مبلغان مسیحی در برابر اسلام بوده…
تو یه منافق زباندان هستی.و خدا کمر تو را خواهد شکست . ان شاءالله
سپاس السای عزیز
لعنت به تو که از اعوان خود شیطانی!
سلام کسی می دونه ، لاتین بت چی میشه ؟ عربیش که میشه صنم ، جمع اصنام اما آیا کلمه ی bot , یا boat , بین همه زبان ها مشترکه یا لاتین چیز دیگه میگن ، تو گوگل زدم با ، بت های تلگرام و .. اشتباه می گیرتش ههههههههههههههه
این چرت و پرت ها چیه بعضی نوشته اند ، اگر خودت گمراهی ، قضیه شخصیه اس ، هیچی اما اگر گمراهی ، حق نداری دیگران را به گمراهی بکشانی ، گمراه بخواهد توبه هم کند بهش می گویند : آن گمراه کرده ها رو برگردان ، بعد توبه کن ، آیا برگرداندن آن همه ، ممکن است ، یکی می گوید : یا کریم ، یا رحیم ، یا غفور .. اینها یک اسم از اسامی خداست اما وقتی گفته می شود الله یعنی آن چتری که هزارو ده اسم خدا به آن متصل است ، دعای جوشن کبیر هزار و ده اسم پروردگار را آورده است ، هر چند اسماء خدا ، آغاز و پایانی ندارد ، اما « هو » یعنی تمام اسماء ، الله هم یعنی تمام اسماء
امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای چنین می فرماید: «ستایشْ خداوندی را که با آفرینش بندگان، بر وجود خود دلالت فرمود و آفرینش پدیده های نو، بر ازلی بودن او گواه است و شباهت داشتن مخلوقات به یکدیگر، دلیل آن است که او همتایی ندارد. حواس بشری ذات او را درک نمی کند، و پوشش ها او را پنهان نمی سازد…. آن که خدا را وصف کند، محدودش کرده و آن که محدودش کند، او را به شمارش آورده و آن که خدا را به شمارش آورد، اَزَلیّت او را باطل کرده است. کسی که بگوید: خدا چگونه است؟ او را توصیف کرده و هر که بگوید: خدا کجاست؟ مکان برای او قایل شده است. خدا عالم بود، آن گاه که معلومی وجود نداشت؛ آفریدگار بود، آن گاه که آفریده ای نبود و توانا بود، آن گاه که توانایی نبود». عاقلانه است که چنین فردی حدود ۱۴۰۰ سال پیش بت پرست باشد؛
پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید و عقل با تلاش وصف ناپذیر، از راه های بسیار ظریف و باریک بخواهد ذات او را درک کند، دست قدرت بر سینه همه نواخته، باز گرداند؛ درحالی که در تاریکی های غیب برای رهایی خود، به خدای سبحان پناه می برند و با نا امیدی و اعتراف به عجز از شناخت ذات خدا، باز می گردند که با فکر و عقل نارسای بشری، نمی توان او را درک کرد و اندازه جلال و عزّت او، در قلب اندیشمندان راه نمی یابد».
امیرمؤمنان علی علیه السلام حدود ۱۴۰۰ سال پیش در خطبه ای چنین می فرماید: «ستایشْ خداوندی را که با آفرینش بندگان، بر وجود خود دلالت فرمود و آفرینش پدیده های نو، بر ازلی بودن او گواه است و شباهت داشتن مخلوقات به یکدیگر، دلیل آن است که او همتایی ندارد. حواس بشری ذات او را درک نمی کند، و پوشش ها او را پنهان نمی سازد…. آن که خدا را وصف کند، محدودش کرده و آن که محدودش کند، او را به شمارش آورده و آن که خدا را به شمارش آورد، اَزَلیّت او را باطل کرده است. کسی که بگوید: خدا چگونه است؟ او را توصیف کرده و هر که بگوید: خدا کجاست؟ مکان برای او قایل شده است. خدا عالم بود، آن گاه که معلومی وجود نداشت؛ آفریدگار بود، آن گاه که آفریده ای نبود و توانا بود، آن گاه که توانایی نبود».
با سلام که به همگی که سلام از اسما پروردگار عالم ، اوست که اول لا اول وآخر لا آخر است . برای توجیه بی ایمانی خودتون از توجیه بی ایمانی دیگران استفاده نکنید ، زیرا که تعصب کورکورانه و بدون تفکر و نداشتن دانش و بینش باعث میشه گفته های دیگران که هیچ منطقی نداره رو بپذیرید . الله ذات پاک وفقط آدمهای پاک درکش میکنن ، بحث کردن با کسایی که درکی از خدا ندارن کشتی گرفتن با شیطان .
خوب حالا شما که خدا را درک کردی توضیح بده؟
ادیان ، چوب زیر بغلِ اذهانِ معلول و افرادِ کوته فکر که برای پاسخ به همه چیز ، عاجزانه نیاز به خالقی بی نقص و ورای بُعد مادی که شناختِ او دور از ذهن باشد…انگاره ای ورشکسته ، ساخته ی تخیلاتِ انسان به نام خدا.
منافقان زباندان را کنار بگذارید..افسوس که بعضی نامش بر نام علی و عباس و حسین و فاطمه ووو …هست .ولی زبانش زبان سفیانی هست. سفیانی ها و کسانی که خسیمه گونه و خطابی چشم به دنیا گشوده اند ، قابل راهنمایی نیستند ،سرشتاً و ذات آنها بر پایه نفاق روییده است.مخصوصا که سواد و علم هم یاد بگیرند .و سرمایه مادی هم داشته باشند ، کلا برای جامعه مضر هستند.و چون مهره تاس ساعتی به یه شماره رو باز میکنند.اینان همان منافقان زباندان هستند که مهر خاموشی بر دل آنها کوبیده شده و به هیچ عنوان توبه نخواهند کرد.و روزی با چهارپایان در طبقه اسفل سافلین چون الاغ و گاو فریاد خواهند کشید و زندگی خواهند کرد.
سلام حجر الاسود هم بعنوان نشان الله در کعبه هست؟
در وهم می نگنجد که اندر تصور عقل
اید به هیچ معنی زین خوبتر مثالی
وقتی دراین دنیا وابسته به هیچی نبودی
بعد به معنی واقعی خدا را حس میکنی
میگی نه ازمایش کن
پیرمرد قرآن خوان و شیطان لعیم
شخصی در حال خواندن قران بود و و شور و جاذبه قران چنان جانش را آکنده بود که دائم شیطان را لعن میکرد با رسیدن به آیه ای که شیطان در محضر پروردگار به تکبر و سرکشی پرداخت آه از نهانش بلند شده و مدام تکرار میکرد ؛ اگر شیطان اینجا بود میدانستم چگونه حقش را کف دستش بگذارم و خلاصه ایات را میخواند و در حالیکه خونش به جوش آمده بود مکرر تکرار میکرد که “اگر شیطان الان اینجا بود گوشمالی سختی به آن ملعون میدادم “ ناگهان دید از گوشه اطاق دودی تبدیل به شعله ای و آتشی بلند زبانه کشید و از آن میان عفریت کریه المنظری ظاهر شد.. پیر مرد لرزان ،نهیبی بر ترس خود زد و پرسید که هستی…آن هیبت پاسخ داد همو که صدایش کردی و فرا خواندیش تا حقش را بر کف دستش نهی … “من شیطانم” … حال جلو بیا و بنا بر وعده ،حقم را بر کفم بگذار که راه بسیار در پیش دارم..پیر مرد خنده ای کرد و گفت : “زرشک “ نیامده میخواهی ما را طرف خود بکشانی .. برو خودتی…شیطان به مکر و مودبانه عرض کرد : پس اگر جنابعالی اجازه دهید بنده به محضر انورتان نزدیکتر شده تا به فیض اکمل برسم …پیرمرد که از این فتح خود را همچون فاتحان احد و بدر و تبوک میدید گل از گلش شکفته و بادی بر غب غب انداخته و گفت نزدیک شو .. ولی نه زیاد نزدیک که میترسم آتشت دامن مرا نیزبگیرد ..شیطان عرض کرد ..”ای بچشم..بچشم “و قدری نزدیک شد و پیرمرد باب مباحثه را گشوده و آیات قرآنی و الهی و روایاتی که موجب یطلان اعمال و عبادات چند هزار ساله شیطان و موجب رانده شدنش از عرش الهی شده بود را چون پتک بر سرشیطان میکوبید و هر چه پیرمرد آیات را بر میشمرد شیطان با سری افکنده اظهار میداشت درست است حق با خداوند و شماست..با گذشت چند ساعت از بحث و جدال پیرمرد که دید شیطان هیچگونه مخالفت و دفاعی در برابر آیات حق ندارد پرسید: پس هدف تو ملعون از این مجادله چیست ؟ شیطان قهقهه ای مهیب زد و اظهار داشت : “هدف من به غفلت واداشتن تو از یاد خداوند و تضیع چند ساعت از عمر تو و اختصاص به خودم بود که با رضایت قلبی و میل باطنی تو و با دست و زبان خودت در این امر موفق شدم.”.من نیز میپرستم خداوند لا شریک را و بیم دارم از عذاب سخت او …دعوت میکنم بسوی کفر و الحاد و از آنانکه دعوت مرا بپذیرند بیزارم…
التماس دعای خیرمان …بدرقه راهمان
سلام چرا نظرات را منتشر نمیکنید..از انصاف بدور است کاربری وقت بگذارد و مطلبی در راستای صواب و صلاح مخاطبین بنگارش درآورد و از سوی بعضی مورد بی مهری قرار گیرد..از ما گذشته خودنمائی کنیم ولی شما میتوانید در بازنشر نظرات تاثیرگدار شریک صواب دنیا و آخرت کاربران باشید
الله نور السموات والعرض
اگه الله بت بود در کعبه تو قرآن مینوشتن الله صنعم فی الکعبه پس یکم مغزتو ازش استفاده کن آکبند نبر آفرین و حالا خدا چیه
ای برتر از قیاس و گمان و وهم وهر آنچه که خوانده ایم و نوشته ایم وگفته ایم
اگه این کلمات قدرتمند رو میتونید بفهمید خدارو میشناسی واگه نمیتونی بفهمی داداش زور نزن کارتو نیست برو دنبال بازیت چون
خور و خواب وخشم شهوت شقب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارند ز جهان آدمیت
وسلام
الله نور السموات والعرض
اگه الله بت بود در کعبه تو قرآن مینوشتن الله صنعم فی الکعبه پس یکم مغزتو ازش استفاده کن آکبند نبر آفرین و حالا خدا چیه
ای برتر از قیاس و گمان و وهم وهر آنچه که خوانده ایم و نوشته ایم وگفته ایم
اگه این کلمات قدرتمند رو میتونید بفهمید خدارو میشناسی واگه نمیتونی بفهمی داداش زور نزن کارتو نیست برو دنبال بازیت چون
خور و خواب وخشم شهوت شقب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارند ز جهان آدمیت
وسلام
این نظرهایی که همه شما نوشتین همش مربوط به تاریخ و فرهنگ و ریشه عرب هست . در صورتی که ما ایرانی و پارس زبان هستیم . وبدا به حال ما که با وجود داشتن تاریخ و ریشه و فرهنگ و تمدن خیلی بالاتر از فرهنگ و تمدن عربی باز هم در لابلای خرافات و عقیده های پوسیده عرب وحشی دنبال فرهنگ از دست رفته خود میگردیم . دریغ از یه جو غیرت و تعصب
مردم از دینها گذر کرده اند؛دین ها دکان بودند برای تحمیق بشر وپرکردن جیب مدعیان دین؛ایرانی ها اسلام را فقط برای حفظ جانشان پذیرفتند:چون اگر اسلام را نمیپذیرفتند حتما کشته میشدند؛ما ایرانی ها دارای تفکر واصالت هستیم وبصورت تدریجی ،دین وفرهنگ مهاجم را پس میزنیم