اصطلاحات پرکاربرد فلسفی|سیاسی|اجتماعی

اصطلاحات فلسفی

سلام عزیزان.در این قسمت از برنده باش با اطلاعات عمومی و آشنایی با اصطلاحات معروف فلسفه و سیاست آشنا میشویم. پس با ما همراه باشید.

اطلاعات عمومی اصطلاحات پرکاربرد فلسفی/سیاسی

1- پراگماتیسم : اصالت دادن به عمل در مقابل فکر و عقیده ( ضد متافیزیک )
2- پولیتیک : علم سیاست – تدبیر اندیشیدن
3- پسي فیسم : صلح طلب – مخالف جنگ به هر نوع وشکلی که باشد
4- پروونسیالیسم : اعتقاد به عدم تمرکزکارها در مرکز کشور و اعتقاد به ناحیه ای شدن
5- تاکتیک : شیوه و فنون عملیات
6- ترور : ایجاد رعب و وحشت و از بین بردن مخالفان
7- توتا لیتا ریونیسم : اعتقاد به حکومت جمعی و دخالت در کلیه شئون زندگی افراد
8- داینامیسم : اصالت روح وتشکیل جهان از ذرات آن
9- دموکراسی : حکومت مردم بر مردم
10- دگماتیسم : فلسفه جزم و یقین ( حقایق ذهنی اند یا عینی ؟ )
11- دمونستراسیون : تظاهرات بویسله ی سخنرانی و راهپیمایی برای بدست آوردن تقاضاها
12- دیالکتیک : مباحثه و جدل – بررسی و روشن کردن مطلبی بوسیله ی روش منطقی
13- دیپلومات : سیاستمدار – سیاسی
14- دیکتاتور : مستبد و خودرای
15- رئالیسم : واقع گرایی
16- رادیکالیسم : خواهان تغییر سیستم و نظام اجتماعی
17- راسیونالیسم : اعتقاد به برتری عقل بر همه چیز
18- رفراندوم : مراجعه به آرای عمومی برای دست یابی به اکثریت آرا
19- رفرم : تغییرات واصلاحات اساسی بدون استفاده از زور
20- رنسانس : نوزایش – نهضت و تجدید حیات علمی و ادبی
21- رویالیسم : سلطنت طلبی – ترجیح دادن سلطنت به جمهوریت
22- رومانتیسم : جلوه گر ساختن به نحو دل انگیز و خاطره انگیز
23- ریتوآلیسم : اعتقاد به لزوم آداب و رسوم در حد افراط
24- ژئوپولیتیک : رابطه بین علم جغرافیا و محیط زیست وقدرتها
25- سکولاریسم : اعتقاد به اصالت امور دنیوی و رد غیر آن
26- سوسیالیسم : اعتقاد به جمعی بودن جامعه و مالکیت دولت به وسایل تولید
27- سیپتي سیسم : مکتب شک در مقابل واقعیت ها
28- فاشیسم : هرج و مرج وآشوب طلبی ( در زمان موسو لینی احیا شد )
29- فئودالیسم : ملوک الطوایفی – حکومت مالکیت بر رعایا
30- فاکسیونالیسم : حزب پرستی – اعتقاد شدید به حزب گرایی
31- فناتیسم ( فاناتیسم ) : متعصب – تعصب به آداب ورسوم داشتن
32- فرکسیون : گروهی هم فکر به صورت حزبی
33- فراماسونری : گروهی سری که فعالیت های سیاسی داشته باشند
34- کاپیتالیسم : اعتقاد به سرمایه داری و وجود قدرت در دست سرمایه داران
35- کاپیتولاسیون : دادن حق کنسولی و برائت به برخی از نمایندگان دول خارجی در یک کشور
36- کمونیسم : حق مالکیت اشتراکی توده ها نسبت به وسایل تولید با نظارت دولت
37- کنفدراسیون : اتحادیه چند کشور و اداره آن بصورت واحد با حفظ استقلال داخلی کشورها
38- کنوانسیون : موافقت نامه بین کشورها در امور اقتصادی وسیاسی
39- کودتا : تغییر ناگهانی رژیم و بدست گرفتن قدرت توسط عده ای دیگر
40- کلکتیویسم : اعتقاد به اداره کشور بطور گروهی و تشریک مساعی
41- لیبرالیسم : فلسفه آزادی طلبی – اعتقاد به اصل آزادی انسانها در جامعه
42- ماتریالیسم : ماده پرستی – توجه به مادیات – اصالت دادن به ماده
43- میتینگ : جمع شدن مردم برای سخنرانی و مذاکره
44- متروپل : کشورهای دارنده مستعمرات
45- مرکانتالیسم : اعتقاد به قدرتمندی کشور وجامعه در افزونی صادرات بر واردات
46- میلیتاریسم : اعتقاد به آماده باش جنگی به عنوان مهمترین وظیفه شناسی
47- ناسیونالیسم : ملیت پرستی – اعتقاد به برتری ملت خودی به ملل دیگر
48- ناتورالیسم : گرایش به طبیعت
49- هیومنیسم ( اومانیسم ) : اعتقاد به برتری انسانها و قدرت آن در جامعه .

توضیحات کامل اصطلاحات پرکاربرد فلسفی|سیاسی|اجتماعی

آبسولوتیسم  (Absolutism ) :

آبسولو بمعنی مطلق است و ومقصود از آبسولوتیسم حکومت مطلقه و ریاست یکنفر شخص مطلق العنان است بر جامعه. در این آئین حقوق و قدرت زمامدار نامحدود است. به معنی استبداد هم هست.

آپتی میسم ( Optimism ) : عقیده به خوش بینی و حسن ظن است.

اپورتونیسم  (Opportunism) :

مسلکی است که طرفدارانش بسرعت برحسب تغییر وضع سیاسی یا تغییر رژیم یا زمامدار بنا به نفع شخصی تغییر عقیده می دهند. ( فرصت جویی )

اتورتیاریانیسم (Autoritarianism ) :

مسلک و سیستم حکومتی است که در آن آزادی فردی تحت الشعاع قدرت دولت قرار میگیرد.

اتوکراسی (Autocracy ) : سیستم حکومتی را گویند که در آن تمام قدرتها در دست زمامدار باشد.

آریستوکراسی (Aristocracy ) :

(حکومت اشرافی) سیستم و نوعی حکومت که در آن قدرت و نظارت در دست عده کمی از اشراف باشد.

اسکی پیسم   (Escipism) :

بمعنی فرار است, لوو مقصود از آن فرار از شرکت در کارهای اجتماهی وامتناع از قبو ل پستهای دولتی و شرکت در امور حکومت.

اکسپانسیونیست Expansionist

طرفدار توسعه و گسترش اراضی کشور بوسیله فتوحات نظامی یا به وسایل اقتصادی.

الیگارشی Olygarichie

روشی در حکومت که توسط چند نفر اداره شود و کلیه قدرت در اختیار عده ای معدود باشد.

اگوئیسم Egoism

عقیده به اینکه طبیعت انسان در همه جا و همه زمانی اساساٌ خودخواه است، لذا زمامدار باید انگیزه اش اگوئیستیک یعنی خودخواهی و خودپرستی باشد.

آنارشی Anarechie : آشوب، بی نظمی و هرج و مرج، در زبان یونانی بمعنای ( بدون حکومت ) است.

آنارشیسم   Anarechism

هرج و مرج خواهی، مسلک آنارشیسم حکومت را تنها بموجب بدبختی و مصیبت های اجتماعی می داند.

**********************

انترناسیونالیسمInternationalism

در مقابل ناسیونالیسم است و عبارت است از اعتقاد به این که همکاری و معاونت مابین ملت های جهان موجب سعادت و برقراری صلح و آرامش حکومت جهانی است.

**********************

انتیلکچوال ( Intellectual ) : روشن فکر، خردمند.

**********************

انتیلکچوالیسم Intellectualism

مکتب اصالت قریحه و هوش و عقیده به اینکه علم زادۀ عقل است و عقل منبع دانش و کشف حقیقت

**********************

اندیویجوالیسم Individualism

یعنی اصالت فرد و طبق این فلسفه باید اجازه داده شود که هر کس به اختیار آزاد برای خود فکر و کار کند.

**********************

اولتیماتومUltimatum

اتمام حجت، آخرین پیشنهادی که دولتی به دولتی میدهد و در صورت عدم قبول موجب بروز جنگ می شود.

**********************

ایرولاشیونیسمIrolationism

اعتقاد به لزوم تبعیت از یک خط مشی و سیاست و کناره گیری علنی یک ملت از همکاری سیاسی و اقتصادی.

*********************

بالشویسمBalshewism

(شیوه ای خاص از مکتب در مارکسیسم است که طبق آن طبق کارگر باید بوسیله دستجات محلی که پیرو انضباطی شدید از طرف دولت مرکزی باشند. هر چه زودتر قدرت سیاسی را بدست آورند.

**********************

بورژوازی Bourgeoisie

سرمایه داری، طبقه ثروتمند و سوداگر.

**********************

پاتریوتیسم Patriatism

بمعنی میهن پرستی است.

**********************

پارتیکولاریسمParticularism

علاقه شدید هر شهر به حفظ حالت خاص خود.

**********************

پاروشیالیسمParochialisme

محدودیت فکر و دلبستگی به انجام کارهای بلوکی و بخشی و محلی. ( پاروکیالیسم )

**********************

پاسی فیسم Pacifism

صلح طلبی، مخالفت با جنگ به هر نوع و شکلی که باشد.

**********************

پراگماتیسمPragmatism

اصالت عمل و نقطه مقابل متافیزیک است. پیشوای این مکتب ویلیام جیمز آمریکائی است.

**********************

پروونسیالیسمProvincialism

عقیده به عدم تمرکز امور کشور در پایتخت و تقسیم مسئولیت های هر ایالت به متصدیان امور همان ایالت.

**********************

پلوتوکراسیPloutocracy

نام سیستم حکومتی است که توسط ثروتمندترین افراد یک جامعه اداره شود.

**********************

پلورالیسم   Pluralism

به معنی کثرت، به فلسفۀ سیاسی اطلاق میگردد که علاقه فرد نباید منحصر به پیوستگی سیاسی وی با دولت باشد، بلکه علاقه های دیگری نیز دارد. مانند علاقه مذهبی و اقتصادی.

**********************

تئوکراسی Theocratcy

رژیم و روشی را در حکومت گویند که رؤسا و فرماندهان درجه اول آن پیشوایان روحانی و ارباب دین باشند. بعبارت دیگر حکومت مذهبی است.

**********************

توتالیتاریانیسم   Totalitarianism

به معنی حکومت جمعی است و حکومتی است که در کلیه شؤون زندگی فرد دخالت میکند و آنرا تنظیم و برای آن مقررات

وضع میکند.

**********************

تیرانی Tyrannie

به معنی حکومت ستمگری و جور و ظلم است.

**********************

تیموکراسی Timocracy

این اصطلاح در مورد حکومتی و دولتی بکار برده میشود که زمامدارانش تنها بخاطر شرف و بدست آوردن افتخار کار میکنند.این واژه را افلاطون در کتاب حمهوریت خود بکار گرفته است.

**********************

دپارتمانتالیسم   Departmentalism

حکومتی که به ایالات و استانها و بخش های کشور استقلال در امور داخلی خود دهد.

**********************

دسانترالیسم Decentralism

عبارت است از انتقال نظارت و کنترل از قدرت مرکزی به واحدهای محلی.

**********************

دسپوتیسم Despotism

حکومتی را گویند که پیرو حکومت مطلقه و خود کامگی و بدست زمامداری خود رأی و مستبد اداره شود.

**********************

دماگوژی Demagogie

عوام فریبی

**********************

دموکراسی   Democracy

آزادیخواهی با روشی در سیاست و حکومت که در آن اختیارات در دست مردم و نمایندگان آنها میباشد.

**********************

دمونستراشیون Demonstration

تظاهر دسته جمعی که در آن فرقه ای یا فرقه هایی یا احزاب مختلفی شرکت داشته باشند و بوسیلۀ سخنرانی و گردش در معابر برای بدست آوردن خواستهای خود جد و جهد کنند.

**********************

دگماتیسم   Dogmatism

فلسفۀ جزمی، عقیده به اینکه باید کورکورانه از سنت ها بدون پرسش پیروی کرد.

**********************

رادیکالیسم Radicalism

مکتبی است در سیاست که هواخواهان آن از اوضاع موجود ناراضی بوده و طالب تجدید نظر و در هم شکستن تمامی قوانین و

نظامات می باشند. ( برای بوجود آوردن مؤسسات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نو )

**********************

راشیونالیسم   Rationalism

فلسفه اصالت عقل، اعتقاد به برتری و تفوق عقل بر همه چیز. ( راسیونالیسم )

**********************

رفورم ( رفرم ) Reform

اصلاح تغییرات و اصلاحات سطحی در امور اقتصادی و سیاسی بدون توسل به انقلاب و شورش.

**********************

رویالیسم Royalism

سلطنت طلبی، شیوه سلطنت طلبان در برابر جمهوریخواهان.

**********************

ریجوالیسم Ritualism

آداب پرستی، اعتقاد به لزوم رعایت آداب مذهبی وآداب و رسوم بحد افراط.

**********************

ژئوپولتیک Geo poltiqoue

علمی است که هدفش مطالعه و تحقیق در روابط بین جغرافیا با حیات قدرتها و امپراتوریهای بزرگ است.

**********************

سانترالیسم Centralism

اصول تمرکز در روش اداره ی حکومت یک کشور و تمرکز امور در حکومت مرکزی در پایتخت.

**********************

سکولاریسم Secularism

دنیاپرستی، اعتقاد به اصالت امور دنیوی و رد آنچه غیر آنست.

**********************

سندیکالیسم Syndicalism

مسلکی سیاسی و جنبشی انقلابی است، که هدفش بوسیلۀ اتحادیه های کارگری دولت به انجام رسد و دموکراسی پارلمانی را از طریق طغیان و هر نوع انقلابی واژگون کند.

**********************

شووینیسم Chauvnism

ملت بازی، وطن بازی، افراط و مبالغه کورکورانه در میهن پرستی.

**********************

فئودالیسمFeodalism

نوعی حکومتهای مجزا از هم و ملوک الطوایفی در قرون میانه، امروز به کشورهایی اطلاق میشود که عده ای از اشراف و مالکین ملاک باشند.

**********************

فاکشین Faction

بمعنی حزب است.

**********************

فاناتیسمFanatism یا Fanaticismفاناتیکیسم

به معنای اعتقاد تعصب آمیز و تابع تعصب است، از هر نوع که باشد چه سیاسی، چه مذهبی، چه اخلاقی.

**********************

فدراسیون Federation

اتحادیۀ چندین حکومت مستقل که به صورت دولت متحد در آیند. همگرائی و اتحاد چند دسته از مردم.

**********************

فدرالیسم Federalism

شیوه ای در حکومت و سیاست که به موجت آن بایستی مملکت از اتحاد ایالات مستقل تشکیل شود.

**********************

فراکسیون Fraction

گروهی هم فکر و هم رأی از یک جمعیت یا یک حزب.

**********************

فیزیوکراسی Physiocratie

مسلکی است که به موجب آن بایستی قوۀ مقننه از دخالت وضع قوانین اقتصادی خودداری کند.

**********************

کاسموپولیتانیسم Cosmopolitanism

طریقه ایست از زندگی که افکار و احساسات و کمال مطلوب و عقاید ملل و اقوام را هم علاوه بر ایده الهای ملی خود محترم شمرده و سعی میکنند آنها را با حسن تفاهم درک کنند.

**********************

کنسرواتیسمContratsocial

فرضیه ای است که طبق آن زمامدار و دولت وقتی میتوانند حکومت کنند که رعایت حقوق مردم را بنمایند.

**********************

کنسرواتیسم Conservatism

محافظه کاری که شامل کلیه موارد چه مذهبی، چه سیاسی، و چه اجتماعی میشود.

**********************

کنفدراسیونConfederation

اتحادیه چند کشور که مجموعاً بصورت دولت واحدی درآمده باشند، ولی در داخل این دولت واحد دولتهای عضو، استقلال خود را حفظ کنند.

**********************

کولکتیویسم Collectivism

سیستمی است اجتماعی که کوشش میکند جامعه را توسط مساعی گروهی اداره نماید.

**********************

گوبی نیسم

عقیده ای منسوب به ژوزف گوبینو، که معتقد به عدم تساوی نژاد انسانی است.

**********************

لگالیسمLegalism

اعتقاد به اصالت قانون و اصول حقوقی.

**********************

لیبرالیسم Liberalism

فلسفۀ آزادی طلبی، اعتقاد به این که انسان آزاد به دنیا آمده و صاحب اختیار و اراده است و باید مجاز باشد به هر اندازه که ممکن است آزاد پرورش و تربیت یابد.

**********************

ماتریالیسمMaterialism

ماده پرستی، مادیت و اصالت ماده.

**********************

متروپلMetrpol

کشورهائی که دارای مستعمرات هستند.

**********************

موبو کراسی Mobocracy

حکومت رجاله ها و مردم عوام که غالباً در خلال بحرانها و شورشها به شکل موقتی تشکیل می شود.

**********************

مرکانتالیسم Mercantalism

نام فرضیه ای است که میگوید یک ملت تنها بوسیله ای میتواند از لحاظ اقتصادی قوی شود که صادراتش بر وارداتش افزون باشد.

**********************

مونارشی   Monarchie

حکومت پادشاهی، سلطنتی و عبارت است از ادارۀ حکومت و امور دولت بدست یک فرد زمامدار در قالب مورثی.

**********************

میلیتاریسم Militarism

عبارت است از اعتقاد به اینکه جنگ و آماده باش مهمترین وظیفۀ ذاتی یک ملت و عالی ترین شکل خدمات توده است.

(ارتش سالاری)

**********************

ناسیونالیسم Nationalism

مکتب ملیت، ملت پرستی، اعتقاد به برتری یک ملت و تفوق آن نسبت به ملل دیگر.

**********************

وولونتاریسم Voluntarism

اختیار باوری؛ در نظریه های تاریخی، سیاسی و اجتماعی درباره ی رفتار فردی، عبارت است از باور به اینکه انتخاب شخصی در تصمیم گیریها ممکن و کارگر است و رفتار فردی تابع مطلقی از جبر تاریخی یا محیطی و غیره نیست.

**********************

رئاکشیناریسمReactionarism

(گذشته پرستی) ارتجاع؛ گروهها، حزبها، حکومتها یا طبقه هایی که مخالف هرگونه دگرگونی در روابط و بنیاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کنونی هستند و خواستار بازگشت به گذشته هستند.

**********************

اوتوپیUtopia

در اندیشه سیاسی و اجتماعی هرگونه نظم اجتماعی آرمانی را به این نام می نامند. (آرمانشهر)

**********************

اوتوپیسمUtopisme

دلبستگی به ایجاد یا خیال پردازی درباره ی یک نظم اجتماعی آرمانی

**********************

آنارشوسندیکالیسم Anarcho-syndicalism

جنبشی که در پایان سده ی نوزدهم پدید آمد و پلی بود میان آنارشیسم و جنبش اتحادیه ی کارگری.

**********************

اولیگارشی Oligarchy

فرمانروایی گروه اندک بر دیگر سازمانها و نهادهای اجتماعی مانند سازمان دینی، اتحادیه ی کارگری، حزب و جزء آنها اولیگارشی نامیده می شود.

**********************

بابوفیسم Babeufism

جنبشی انقلابی فرانسوی قرن هجدهم که هدف آن ایجاد در((جمهوری برابران)) بود.

**********************

بلانکیسم Blanquism

آراء و روش سیاسی لوئی اگوست بلانکی اندیشمند و مبارز اتقلابی فرانسوی. بلانکی سخت به تضادهای اجتماعی نظام سرمایه داری می تاخت و برای برافکندن آن روشهای آنارشیستی و توطئه گرانه پیشنهاد میکرد.

**********************

بولشویسم Bolshevsim

یک ایدئولوژی انقلابی است که از آمیزش مارکسیسم با سنت مردم باوری (( پوپولیسم )) روسیه پدید آمده و پس از رسیدن به قدرت سنت یکه سالاری (( اتوکراسی )) روسیه را ادامه داده است.

**********************

انترناسیونالInternational

نام سه انجمن سازمانهای کارگری و گروهها و احزاب سوسیالیست برای رسیدن به همیاری جهانی و پیش بردن جنبش کارگری در جهان.

**********************

پان   (Pan) :

در زبان لاتین پیشوندی است به معنای (( همه ))

**********************

سئپاراتیسمSeparatism

جدایی خواهی، درخواست گروه قومی ساکن سرزمین معینی برای جدایی از قلمرو و حوزه ی حاکمیت سیاسی دولتی که آن قوم و سرزمین جزئی از آن به شمار می رود. هدف جدایی خواهان اغلب تشکیل دولتی تازه در سرزمینی معین برای قوم خاص است.

**********************

رئپوبلیکRepublic

جمهوری، نوعی حکومت که در آن جانشینی (( رئیس کشور )) ارثی نیست و مدت ریاست جمهوری در آن محدود است و انتخاب رئیس کشور که رئیس جمهور نامیده می شود که با رأی مستقیم یا غیر مستقیم مردم انجام می شود.

**********************

رئسیستانسی Resistance

نهضت مقاومت ، جنبشی میهن پرستانه در میان مردم یک کشور بر ضد اشغالگران بیگانه.

**********************

کوسموپولیتانیسم Cosmopolitanism

جهان میهنی، باور به تعلق داشتن به همه ی جهان و نداشتن وابستگیهای ملی و قومی و به طور کلی باور به اینکه جهان میهن مشترک همه مردمان است و مخالفت با میهن پرستی.

**********************

پولیسئنتریسمPolycentrism

چند مرکزیت، جریان تقسیم یک سازمان یا جنبشی واحد به چند مرکز مستقل قدرت.

**********************

اوتونومی   Autonomy

خودگردانی، حق تصمیم گیری برای اداره ی امور داخلی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک منطقه، سرزمین، یا گروه قومی در درون یک کشور .

**********************

رادیکالیسم       Radicalism

گرایش به نظرهای سیاسی تندرو.

**********************

ژاکوبینیسمJacobinism

جنبش افراطی در دوران انقلاب فرانسه که با روبسپیر و اعضای کلوپ ژاکوبن مربوط است. ویژگی آن دنبال کردن هدفهای انقلابی به هر قیمت و پرهیز از هرگونه سازشگری است.

**********************

سوسیالیسمSocialism

سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر و سایل تولید، سرمایه، زمین، اموال و جزء آنها بطور کلی و اداره ی آنها به سود همگان است.

**********************

کاپیتالیسم Capitalism

به معنای نظامی است که در آن مالکان سرمایه های بزرگ وجود دارند و واحدهای بزرگ تولیدی و سرمایه ای به آنها تعلق دارد.

**********************

پاسیفیسم Pacifism

صلح دوستی و بیزاری از به کار بردن نیروی نظامی، بخصوص در روابط میان ملتها

**********************

تکنوکراسیTechnocracy

اصطلاحی است که در 1919 ویلیام هنری اسمیت، نویسنده ی آمریکایی، ساخت و با آن پیشنهاد حکومت فنکاران را کرد.

(( حکومت مهندسان بر جامعه ))

**********************

اتوریتاریانیسمAuthoritarianism

قدرت باوری- پشتیبانی از حکومت زورگویی که دستورهای آن از ترس کیفر رعایت می شود و دفاع نظری از چنین حکومت و روشی را قدرت باوری گویند.

**********************

فالانژیسم Falangism

نام جزب فاشیست اسپانیا و ایدئولوژی آن. در اصطلاح سیاسی، فالانژ برای دست راستیهای افراطی که به کمک دسته های اوباش در خیابانها به حمله و ویرانگری و بر هم زدن تظاهرات گروهای چپ می پردازند، به کار می رود.

**********************

Directaction :

عمل مستقیم- در اصل اصطلاحی است آنارشیستی که مراد از آن عمل تند در بیرون از چارچوب قانونی و پارلمانی حاکم است.

**********************

فاشیسم Fascism

این عنوان امروزه، در اصطلاح عام، نامی است برای همه رژیمهای استوار بر دیکتاتوری، و ترور. اما به معنای خاص، نام جنبشی است که در 1919 به رهبری موسولینی، در ایتالیا به راه افتاد و به قدرت رسید و در اواخر جنگ دوم جهانی در سال 1943 بر افتاد.

**********************

کمونیسم Communism

این اصطلاح از ریشۀ لاتین (( کمونیس )) به معنای اشتراکی گرفته شده است و دسته ای از ایده های اجتماعی و یک سنت ایدئولوژیک را در بر میگیرد که غایت آن مالکیت اشتراکی همه ی داراییهاست.

**********************

ایزولاشیونیسم Isolationism

کناره خواهی- سیاستی یه دفاع از سیاستی، نداشتن رابطه ای نزدیک با ملتهای دیگر را راه بهتری برای حفظ منافع ملی می شمارد.

**********************

آکتیویسم Activism

توجه شدید و پرشور به عمل سیاسی و دستیازی به آن.

**********************

کومون Commune

سازمان زندگی و کار جمعی که در آن اعضاء دارایی خصوصی ندارند و از حاصل کار جمعی یکسان برخوردار می شدند.

**********************

ائکسپانسیونیسم Expansionism

سیاست دست اندازی و تجاوز به سرزمین و منابع ملتهای دیگر و کوشش برای تسلط سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی بر آنها.

**********************

لیبرالیسم (Liberalism )

مجموعه ی روشها و سیاستها و ایدئولوژیهائیکه هدفشان فراهم کردن آزادی هر چه بیشتر برای فرد است.

**********************

پوپولیسمPopulism

بزرگداشت مفهوم (( مردم )) تا حد مفهومی مقدس و باور به اینکه هدفهای سیاسی را می باید به خواست و نیروی (( مردم ))

جدا از حزبها و نهادهای موجود پیش برد.

**********************

پاتریوتیسمPatriotism

عشق ورزیدن به زاد و بوم خویش و آمادگی برای فداکاری در راه پاسداری آن و هر آنچه به هویت قومی و ملی و فرهنگی خویش مربوط می شود.

**********************

نیهیلیسم Nihilism

نظریه و مکتبی فلسفی است که منکر هر نوع ارزش اخلاقی و مبلغ شکاکیت مطلق و نفی (( وجود ))است.

**********************

رفراندوم Referendum

رأی گیری مستقیم از همه ی اعضای تشکیل دهنده ی یک سازمان یا جامعه برای رد یا تصویب سیاستی که رهبران یا نمایندگان پیشنهاد کرده اند.

**********************

آنتی سمیتیسمAnti-Semitism

نفرت از یهودیان یا دشمنی عملی با آنان به قصد آزار یا نابود کردنشان.

 **************

ترمیدور

یعنی دوره فروکش کردن شور انقلابی و تحکیم نظام دولتی جدید و کارآمدتر پس از یک دوره تجربۀ فساد

**********************

آفیرماتیوکشن Affirmativeaction

کوشش برای ارتقاء فرصت یکسان از طریق یاری دادن به اعضای گروههایی چون زنان و اقلیتهای نژادی که قربانی تبعیض اند.

**********************

الینیشین Alienation

این واژه را مارکس از فلسفۀی هگل گرفته و برای توصیف بیگانگی یا دورماندگی اشخاص یا طباقات مردم از توانمندی انسانی خویش به کار برد.

**********************

آنارشو کمونیسم– Anarcho -Communism

گونه ایاز آنارشیسم است که خواهان جامعه ای تعامنی است که در آن جامعه کلیدی داراییها در اختیار جامعه و در نظارت تمامی جامعه قرار گیرد.

**********************

جنبشهای استعمار ستیز Anticolonialmovements

کوشش مردم در کشورهای «جهان سوم» برای استقلال از ناوابستگی به حاکمیتهای استعماری.

**********************

آپارتاید Apartheid

سیاست آفریقای جنوبی مبنی بر «جداگری» یا جداسازی نژادها و حفظ قدرت سیاسی در دست سفیدپوستان برقرار گردید.

**********************

بورژوازی Bourgeoisie

در اصل به کسانی اشاره داشته که در بازار شهرها زندگی می کردند. بعدها به طور کلی به طبقه ی متوسط – اشخاس بازاری و متخصص – اتلاث شره است. مارکس، بورژوازی را طبقۀ حاکم در جامعه ی سرمایه داری می داند زیزا این طبقه نیروها یا وسایل تولید را در اختیار دارد.

**********************

سنتر   Center

میانه روی – در اصطلاح سیاسی موضع اعتدل یا میانه ی راه در برابر موضع گیریهای افراطی تر چپ یا راست.

**********************

نظارت متمرکز Centralized Contro l

تفکری که می خواهند نظارت بر همۀ منابع و تصمیم گیری دربارۀ تولید و توزیع کالاها بر عهدۀ حکومت مرکزی باشد.

**********************

کلاسیک کنسرواتیو Classical Conservative

محافظه کار کلاسیک «سنتی» کسانی چون ادموند برک که معتقداند نخستین هدف هر اقدام سیاسی باید حفظ بافت اجتماعی از طریق سیاست محتاطانه اصلاحات باشد.

**********************

اقتصاد دستوری Command Economy

اقتصاد مورد علاقۀ هواراران نظارت متمرکز، تلاشی است برای برنامه ریزی و هدایت توزیع و بولید اقتصادی به جای اتکاء بر نیروهای بازار.

**********************

کمونیتاریان Communitarian

به طور کلی هر کس که خواهان بستگی افراد به یکدیگر در جامعه ای نیرومند بر اساس حمایت متقابل باشد.

**********************

محافظه کاری فرهنگی CulturalConseratism :

این گونه محافظه کاری که رابطۀ نزدیک با محافظه کاری کلاسیک دارد، سوءظن خاصی نسبت به تجارت، صنعت و پیشرفت دارد و آنها را تهدیدی برای رابطۀ ما با طبیعت و احترام به مشاغل فرهنگی می داند.

**********************

سانترالیسم دموکراتیک  ( DemocraticCentralism ) :

کوشش برای تلفیق مردم سالاری با نظارت تمرکز حزب پیشتاز انقلابی.

آیا این مقاله برای شما مفید بود؟
بله
تقریبا
خیر